مباحث تربیتی

المَواعِظُ صَقالُ النُّفوسِ ، و جَلاءُ القُلوبِ؛



اندرزها صیقل بخش جان ها، و جلا دهنده دل هاست.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص224 ، ح4524


به نظر من بزرگترین مشکل دنیا عدم اگاهی ما انسانهاست.

طبقه بندی موضوعی

۱۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است


خداوند دو ملک را ماءمور کرد تا شهرى را سرنگون کنند. چون به آنجا رسیدند مردى را دیدند که خدا را مى خواند و تضرع مى کند. یکى از آن دو فرشته به دیگرى گفت : این دعا کننده را نمى بینى ؟ گفت : چرا، ولکن امر خداست باید اجراء شود.
اولى گفت : نه ، از خدا سؤ ال کنم ، و از حق مساءلت کرد که : در این شهر بنده اى ترا مى خواند و تضرع مى کند آیا عذاب را نازل کنیم ؟
فرمود: امرى که دادم انجام دهید، آن مرد هیچگاه براى امر من رنگش تغییر نکرده و از کارهاى ناشایست مردم خشمگین نشده است.

در طول تاریخ و در تمام جوامع بشری منکرهایی وجود داشته ، اما نکته قابل توجهی که در اسلام وجود داره و متاسفانه کم رنگ شده امر به معروف و نهی از منکر ؛ همه ما از وجود برخی رفتار در جامعه نالانیم اما هیچی قدمی برای درست کردنش بر نمی داریم.

فرض کنید فردی کم فروشی میکنه یا گران فروشی ما به جای تذکر دادن با خودمون می گیم اگه بگم ممکن حرف بدی بزنه و یا فکر کنه من آدم خسیسی هستم.

یا فرض کنید فردی در انذار عمومی حرف رکیک میزنه اما ما حاضر نیستیم به اون تذکر بدیم شاید چون می ترسیم.

در روایتی آمده است

رسول الله صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله و سلم :

إِذَا لَمْ یَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ یَنْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لَمْ یَتَّبِعُوا الْأَخْیَارَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ شِرَارَهُمْ فَیَدْعُوا خِیَارُهُمْ فَلَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ.(1)

هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروى ننمایند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط گرداند و نیکانشان دعا کنند امّا دعایشان مستجاب نشود .


اگر روح امر به معروف در جامعه بمیره بلاشک جامعه دچار خاموشی مطلق میشه اما...


کسى که مى خواد امر به معروف کنه اولا باید خود عالم به حلال و حرام باشه و آنچه مى گوید خود عکس آن را انجام نده .
قصدش نصیحت خلق باشه، و با گفتار خوش اون ها را دعوت کنه.
آشنا به تفاوت و درجات مردم در فهم و تاءثیر پذیرى آنان باشه، به مکر نفس ‍ و حیله هاى شیطانى بینا باشه، و نیتش را در گفتن خالص براى خدا قرار بده.
اگر با او مخالفت کردند صبر پیشه کنه، اگر موافقت کردند شکر خدا کنه.

1-     کافی(ط - الاسلامیه) ج 2 ، ص 374 {شبیه این حدیث در امالى(صدوق) ص 308}

 

 

 

 


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۴۵
امیدرضا

سهل خراسانی به حضور امام صادق( علیه السلام) آمد و از روى اعتراض گفت : چرا با اینکه حق با تو است نشسته اى و قیام نمى کنى . حال صد هزار نفر از شیعیان تو هستند که به فرمان تو شمشیر را از نیام بر مى کشند، و با دشمن تو خواهد جنگید.
امام براى اینکه عملا جواب او را داده باشد، دستور داد، تنورى را آتشکنند، و سپس به سهل فرمود: برخیز و در میان شعله هاى آتش تنور بنشین .
سهل گفت اى آقاى من ، مرا در آتش مسوزان ، حرفم را پس گرفتم ، شما نیز از سخنتان بگذرید، خداوند به شما لطف و مرحمت کند.
در همین میان یکى از یاران راستین امام صادق علیه السلام به نام هارون مکى به حضور امام رسید امام به او فرمود: کفشت را به کنار بینداز و در میان آتش تنور بنشین ، او همین کار را بى درنگ انجام داد و در میان آتش تنور نشست . امام متوجه سهل شد و از اخبار خراسان براى او مطالبى فرمود: گوئى خودش از نزدیک در خراسان ناظر اوضاع آن سامان بوده است .
سپس به سهل فرمود: برخیز به تنور بنگر، چون سهل به تنور نگاه کرد، دید هارون مکى چهار زانو در میان آتش نشسته است .
امام فرمود: در خراسان چند نفر مثل این شخص وجود دارد؟ عرض کرد: سوگند به خدا حتى یک نفر در خرسان ، مثل این شخص وجود ندارد.
فرمود: من خروج و قیام نمى کنم در زمانى که (حتى ) پنج نفر یار راستین براى ما پیدا نشود، ما به وقت قیام آگاه تر هستیم .

خیلی از ما به ظاهر شیعیان دعا برای ظهور امام زمان می کنیم اما فقط دعا کردن کافیه

بلاشک همه با من هم عقیده هستین و در جواب میگین : نه

در روایتی در مورد صفات شیعیان این گونه آمده

عن الامام الصادق علیه السلام: « شیعتنا اهل الورع و الاجتهاد، و اهل الوفاء و الامانة و اهل الزهد و العبادة ، اصحاب احدی و خمسین رکعة فی الیوم و اللیلة ، القائمون باللیل ، الصائمون بالنهار، یزکون اموالهم و یحجون البیت و یجتنبون کل محرم»

امام صادق علیه السلام فرمود: شیعیان ما اهل ورع و کوشش و اهل وفا و امانتداری و اهل زهد و عبادتند. شبانه روز پنجاه و یک رکعت نماز می خوانند( یعنی غیر از نمازهای واجب، نوافل را نیز انجام می دهند) آنها شب را به عبادت پرداخته و روزها را روزه دارند. زکات اموال خود را می پردازند و حج را به جا آورده و از هر کار حرامی پرهیز می کنند.(1)

من میخوام در مورد اجتهاد چند کلمه ای بگم اما متفاوت از بقیه...

یکی از دلایلی که جوان های ما گاها به موفقیت نمی رسند و بعد از دانشگاه رفتن بیکار می مونند نبودن هدف در زندگیشون ، زمانی که ما هدف داشته باشیم البته هدفی که خیلی رویایی نباشه و به سمت هدف حرکت کنیم شاید شکست های باشه اما نهایتش پیروزیه

ما بلد نیستیم بگیم بریم دانشگاه که درس بخونیم و کار آفرین بشیم بلکه میگیم بریم دانشگاه تا یه کاره ای بشیم و به قول معروف زهی خیال باطل.

1-   بحارالانوار ج65/ص167/ح23

 

 

 

 

 
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۹
امیدرضا

إِنَّ الإنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا

به یقین انسان حریص و کم‏طاقت آفریده شده است.(1)

جناب سعدی میفرماید: شنیدم بازرگانی صد و پنجاه  شتر بار داشت و چهل غلام ، که شهر به شهر برای تجارت حرکت می کرد. شبی در جزیره کیش من را به حجره (اتاق) خودش دعوت کرد.

از اول شب تا صبح در حالی که پریشان بود و اضطراب داشت دائما می گفت:

فلان انبارم در ترکمنستان است و فلان کالایم در هندوستان است ، این قباله و سند فلان زمین مى باشد، و فلان چیز در گرو فلان جنس است ، فلان کس ‍ ضامن فلان وام است ، به این فکر میکنم که به اسکندریه بروم که هواى خوبی ‍ دارد، ولى دریاى مدیترانه طوفانى است .
اى سعدى! سفر دیگرى در پیش دارم ، اگر آن را انجام دهم ، باقیمانده عمر را در شهر خود بمانم  و دیگر به سفر نروم.
پرسیدم ، آن کدام سفر است که بعد از آن ترک سفر مى کنى ؟
در پاسخ گفت : مى خواهم گوگرد ایرانى را به چین ببرم ، که شنیده ام این کالا در چین بهاى گران دارد، و از چین کاسه چینى بخرم و به روم ببرم ، و در روم حریر نیک رومى بخرم و به هند ببرم ، و در هند فولاد هندى بخرم و به شهر حلب (سوریه ) ببرم ، و در آنجا شیشه و آینه حلبى بخرم و به یمن ببرم ، و از آنجا لباس یمانى بخرم و به پارس (ایران ) بیاورم ، بعد از آن تجارت را ترک کنم و در دکانى بنشینم . او این گونه اندیشه هاى دیوانه وار را آن قدر به زبان آورد که خسته شد و در پایان گفت : اى سعدى ! تو هم سخنى از آنچه دیده اى و شنیده اى بگو، گفتم :
ایا خبر دارى که در دورترین جا از سرزمین غور (میان هرات و غزنه ) بازرگان قافله سالارى از پشت مرکب بر زمین افتاد، یکى گفت :
چشم تنگ و حریص دنیاپرست را تنها دو چیز پر مى کند: یا قناعت یا خاک گور .

اگر انسان در طلب دنیا حریص باشد نزد خداوند قربى ندارد، چرا که صفت توکل را ترک کرده و راضى به قسمت نشده و تعجیل که صفت شیطان است را قبول کرده است .

پیامبر صلى الله علیه و آله:

إِیّاکُم وَالشُّحَّ فَإِنَّما هَلَکَ مَن کانَ قَبلَکُم بِالشُّحِّ اَمَرَهُم بِالبُخلِ فَبَخِلوا وَأَمَرَ هُم بِالقَطیعَةِ فَقَطَعوا وَأَمَرَهُم بِالفُجورِ فَفَجَروا؛

از حرص بپرهیزید که پیشینیان شما در نتیجه حرص هلاک شدند، حرص آنها را به بخل وادار کرد و بخیل شدند. به قطع رحم وادار کرد و قطع رابطه کردند با خویشاوندان. به بدى وادارشان کرد و بدکار شدند.


خداوند دنیا را بمنزله سایه خلق کرده ، چرا که دنبال سایه رفتن جز سختی چیزى حاصل نمى شود

خیلی از ما ها دنیا رو جدی گرفتیم حقیقتا اشتباه اشتباه.

1-  سوره معارج آیه 19

2-  نهج الفصاحه ص 353

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۵ ، ۰۷:۰۰
امیدرضا

ما ایرانی ها به دلیل وجود غذاهای خوشمزه و زیبا  اساسا روی غذای جسم و بدنمون زیاد توجه می کنیم اما آیا روی غذای روح هم توجه داریم؟

در روایتی از امام على علیه‏ السلام :

قارِن اَهلَ الخَیرِ تَکُن مِنهُم وَ بایِن اَهلَ الشَّرِّ تَبِن عَنهُم؛

با خوبان معاشرت کن تا از آنان باشى و از بدان دورى کن تا از آنان نباشى.(1)

 

تو اول بگو با کیان دوستی                             پس آنگه بگویم که تو کیستی

ناپلئون بناپارت (1821 م ) امپراطور فرانسه روزى به تیمارستان (خانه دیوانگان وارد شد)، دید یک نفر را با زنجیر به دیوار بسته اند،

از وضع رقت بار آن دیوانه متاءثر شد و رئیس تیمارستان را خواست و گفت : چرا این دیوانه را با زنجیر به دیوار بسته ای ؟

 گفت : این دیوانه حرفهاى بدى مى زند.
ناپلئون گفت : چه مى گوید؟

قربان او مى گوید: من ناپلئون بناپارت هست.
ناپلئون خنده اى کرد و گفت : مانعى ندارد، بگذارید یک دیوانه خود را ناپلئون بداند.
رئیس تیمارستان گفت : نباید اجازه بدهم او این حرف را بزند، زیرا ناپلئون بناپارت خودم هستم.
ناپلئون از شدت خنده نتوانست خود را نگه دارد، زیرا فهمید که رئیس ‍ تیمارستان بر اثر تماس دائم با دیوانگان ، همانند آنها حرف می زند.

خیلی از افرادی که گرفتار اعتیاد یا دزدی یا ... شدن غالبا افرادی هستند که توسط دوست و رفیقشون به این راه ها کشیده شده اند.

رسول اکرم صلى الله علیه و آله:

اَلجَلیسُ الصّالِحُ خَیرٌ مِنَ الوَحدَةِ، و َالوَحدَةُ خَیرٌ مِن جَلیسِ السّوءِ؛


هم نشین خوب، از تنهایى بهتر است و تنهایى از هم نشین بد بهتر است.(2)

 

اما شاید بخوای بدونی نشانه دوست خوب چیه . البته خودت ملاک هایی رو داری من هم بهت چند تا ملاک رو معرفی میکنم.

1-  ایمان

2-  راستگویی

3-  احترام به مقدسات

4-  امانتداری

5-  راز نگه دار بودن

6-  خوش اخلاق

7-  دو رو نبودن



(1)- نهج البلاغه(صبحی صالح)  نامه 31

(2)- امالی شیخ صدوق ص 535 



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۳۶
امیدرضا

یکی از اقوام امام سجاد علیه السلام پیش امام آمد و شروع به ناسزا گفتن کرد و رفت حضرت در جواب او چیزی نفرمود بعد از لحظاتی امام به کسانی که در اطرافشان بودند فرمود: آن چه این مرد به من گفت شنیدید دوست دارم با من بیاید تا جواب من را نیز بشنوید.

اگه شما جای امام بودید چه کاری انجام می دادید، حتما میگی من صدتا توهین بدتر می کردم و یا شاید چنان میزدینش تا از جاش نتونه بلند بشه و یا شاید کا رو یک سره می کردین و جناب ملک الموت رو به زحمت می انداختین.

اطرافیان امام گفتند: ما همراه شما می آییم ودوست داشتیم که جواب آن مرد را می دادید.

شخص نقل کننده داستان می گه دیدم امام زیر لب آیه

الَّذِینَ ینفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَ الضَّرَّاء وَ الْکَاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ(1)

همانا که در توانگری و تنگدستی، انفاق می‌کنند و خشم خود را فرو می‌برند و از خطاهای مردم در می‌گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

را میخواند با خودم گفتم امام جز خوبی به آن مرد نخواهد کرد.

امام پیش آن مرد رسیدند و فرمودند آن چه از بدی که گفتی اگر در من هست خدا من را بیامرزد و اگر دروغ بود خدا تو را بیامرزد.

مرد ناراحت از عمل زشت خود ،پیشانی امام را بوسید وگفن آن چه گفتم سزاوار خودم بود و در تو نیست.

در خیابون ،توی صف نون وایی ، ویا ... خدا نکنه که کسی بخواد زرنگ بازی در بیاره و یا توی ترافیک بخواد جلوی ما بپیچه ،چنان نسخش رو میپیچیم که صد تا دکترم نمیتونن نسخه رو بخونن ؛ به نظرتون چه اتفاقی میافته اگه یکم اخلاقی تر رفتار کنیم ، به نظر من خود خواهانه ترین ویژگیش آرامش خودمونه نظر شما چیه.

امام على علیه السلام:

مَن حَسُنَت خَلیقَتُهُ طابَت عِشرَتُهُ؛(2)

هر کس خوش اخلاق باشد، زندگى اش پاکیزه و گوارا مى گردد.

1-  آل عمران ایه 134

2-  تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 255 ، ح 5378

 

 

 

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۰
امیدرضا

بـزرگـتـریــن تـصویــر از ریـا...

 

در جـامعه هنـگامی اســت کـه..

 

بـه فـقـرا لـباس هـای کهـنه و قدیـمی ..

 

وغـذای مـانده ات را میـدهی..


و بـه ثـروتـمندان هـدایای بـا ارزشـی ..

 

کـه بـه آنها مـحتـاج نـیـسـتـند...


برگرفته شده از وبلاگ: nayedel255.blog.ir
۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۴۸
امیدرضا

در زمان امام صادق )علیه السلام) سالى در مدینه قحطى پیش اومد و اوضاع خیلى سخت شد.

تا حالا که ماها الحمد لله این جوری نشدیم اما اگه این اتفاق در زمان ما رخ بده به نظرتون چه کاری انجام میدیم؟؟؟

بلاشک هرچی پول تو بانک ، هرچی طلا و ... وجود داره بر میدارم سریع میریم در بقالی ها ، یه دفعه به خودمون میایم میبینیم وایییییییییی چه آدمیه که صف کشیده برای خرید کالا خلاصه به هر زحمتی برای یکی دو سال آذوقه میخریم میبریم خونه اما!!!

امام صادق (ع ) از پیشکار خودش پرسید که آیا ما ذخیره در خانه داریم یا نه ؟
گفت : بله ما به اندازه یک سال ذخیره داریم .
پیشکار شاید پیش خودش خیال مى کرد که آقا مى خواهد دستور بدهد چون سال سختى است برو مقدارى دیگر هم ذخیره کن .

 بر خلاف انتظار او آقا دستور دادند هر چه گندم داریم همه را ببر بازار بفروش .
گفت : مگر شما خبر ندارید اگر بفروشم دو مرتبه نمى توانیم بخریم . فرمود: توده مردم چکار مى کنند؟
عرض کرد: روزانه نان خودشان را از بازار مى خرند و در بازار جو و گندم را مخلوط مى کنند و از آن و یا جو به تنهایى نان درست مى کنند. حضرت فرمود: گندمها را مى فروشید و از فردا براى ما از بازار نان مى خرى ! براى اینکه در شرایطى هستیم که مردم دیگر ندارند و ما نمى توانیم کارى کنیم که مردم دیگر مثل ما نان گندم بخورند زیرا شرایطش فراهم نیست ولى براى ما مقدور است که خودمان را در سطح آنها وارد کنیم و لااقل با آنها همدرد باشیم تا همسایه ما بگوید، اگر من نان جو مى خورم امام صادق (ع ) هم که امکانات مادیش اجازه مى دهد نان گندم بخورد، نان جو مى خورد، حال چرا چنین زندگى انتخاب مى کنیم ؟ به خاطر همدردى با دیگران .

مثلا مدیران نسبتا محترم دارن با فقرا جامعه همدردی میکنند و حقوق چند میلیونی می گیرن که فشار تورم رو روی مردم احساس کنند.

  امام على علیه السلام :

اَلبَغىُ یَصرَعُ الرِّجالَ وَ یُدنِى الآجالَ؛

ظلم و تجاوز، انسان را زمین مى زند و مرگ ها را نزدیک مى سازد.

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 345 ، ح 7937


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۵ ، ۰۷:۰۰
امیدرضا

شخصى به خدمت رسول اکرم (ص ) آمد و عرض کرد یا رسول الله ، مرا موعظه و نصیحت بفرمایید.
حضرت به او فرمود: اگر من بگویم تو به کار مى بندى ؟ شخص گفت : بلى ، یا رسول الله .

حضرت باز تکرار کرد:
براستى اگر من بگویم تو آن را به کار مى بندى ؟ شخص گفت : بلى یا رسول الله .

باز تکرار کرد: براستى اگر من بگویم تو آن را به کار مى بندى ؟ شخصگفت : بلى یا رسول الله

باز یک دفعه دیگر هم حضرت فرمود: این سه بار تکرار براى این بود که مى خواست کاملا آماده شود براى حرفى که مى خواهد به او بگوید.

حالا به نظر شما پیامبر با این همه تاکیید چه چیز مهمی رو میخوان بگن.

پیامبری که به نقل قران:

لَقَدْ جاءَکُمْ رَسولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّم حَریصٌ عَلیْکُمْ بِاْلْمُؤمِنینْ رَئوفٌ رَحیمٌ(1)

و یا در جای دیگر در شان پیامبر خدای عالی اعلی میفرماید:

وَ اُنَّکَ لَعلَی خُلِقٍ عَظیمٍ(2)

همین که حضرت رسول (ص ) سه بار از او اقرار گرفت و آماده اش کرد فرمودند:

اذا هممت بامر فتدبر عاقبته 
یعنى هرگاه تصمیم گرفتى که کارى و عملى را انجام بدهى ، قبل از انجام دادن آن به آخرش و نتایج آن اندیشه کن ، یعنى عاقبت اندیشى و حساب و کتاب دست به هر کارى نزنید که بعدا پشیمانى و ضرر در آن وجود داشته باشد.(3)

خیلی ها یک لحظه به عاقبت کارشون توجه نکردند یک عمر پشیمانی رو برای خودشون و دیگران به جا گذاشتند، یک لحظه عصبانیت،اعتماد بیجا،انتخاب غلط و... مصداق های زیاد این نکته است.

دوستان من این روایت رو باید با آب طلا نوشت و بر سر در خونه ها زد نظر شما چیه.

چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است
آن به که کار خود به عنایت رها کنند


1-   آیه 128 سوره توبه

2-   آیه 4    سوره قلم

3-    چهل داستان اکبر زاهدی



۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۱۱
امیدرضا
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۵
امیدرضا

چند روز پیش حکایتی رو دیدم که گاها حکایت زندگی خودمون !!!

در سرزمینی سگ گله ای مرد؛ صاحب سگ به خاطر علاقه و محبتش سگ را در قبرستان مسلمانان دفن کرد.

خبر رسید به قاضی شهر،قاضی دستور داد تا صاحب سگ رو بیاورند و بسوزوننش.

صاحب سگ رودست گیر کردندو پیش قاضی آوردن ، وقتی پیش قاضی رسیدن مرد گفت جناب قاضی سگ در لحظات اخر عمرش وصیتی کرد که میخواهم به شما بگوییم.

قاضی متعجب از سخن مرد گفت بگو میشنوم.

مرد گفت زمانی که سگ در حال مرگ بود به او اشاره کردم که این گوسفندان مال توست پس وصیت کن که بعد از تو به چه کسی اینها را بدهم.

سگ به خانه شما که قاضی شهر و مشهور هستید اشاره کرد،اینک گله گوسفند آماده در خدمت شماست.

قاضی با ناراحتی گفت: علت فوت مرحوم سگ چه بوده؟ خدا او را از نعمتهای بهشتی بهرمند سازد برو تو آزاد هستی.

گاهی ما انسان ها به خاطر دنیا طلبی و حب و دوست داشتن دنیا حاضریم حق رو زیر پا بزاریم ما عاشق دنیا هستیم همون دنیایی که امام اول ما شیعیان در موردش می فرمایید:

حُبُّ الدُّنیا یُفسِدُ العَقلَ وَ یُصِمُّ القَلبَ عَن سَماعِ الحِکمَةِ وَ یوجِبُ اَلیمَ العِقابِ؛

 دل بستگى به دنیا، عقل را فاسد مى ‏کند، قلب را از شنیدن حکمت ناتوان مى ‏سازد و باعث عذاب دردناک مى ‏شود.

مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 12 ، ص41

نگاه ما به دنیا به جای اینکه نگاه ابزاری باشه نگاه هدف گونه است، یعنی به جای استفاده از دنیا برای ساختن آخرت مشغول ساختن دنیا و خراب کردن آخرتیم.

و من الله توفیق العبد امید رضا

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۳۱
امیدرضا