مباحث تربیتی

المَواعِظُ صَقالُ النُّفوسِ ، و جَلاءُ القُلوبِ؛



اندرزها صیقل بخش جان ها، و جلا دهنده دل هاست.
تصنیف غررالحکم و درر الکلم ص224 ، ح4524


به نظر من بزرگترین مشکل دنیا عدم اگاهی ما انسانهاست.

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

پس از ۱۱ سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد. مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش کرد.
پسر بچه کوچک بطری را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد به سمتش رفت و همه آنرا خورد. او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد. مادرش سریع او را به بیمارستان رساند ولی شدت مسمومیت به حدی بود که آن کودک جان سپرد. مادر بهت زده شد و بسیار از اینکه با شوهرش مواجه شود وحشت داشت.
وقتی شوهر پریشان حال به بیمارستان آمد و دید که فرزندش از دنیا رفته رو به همسرش کرد و فقط سه کلمه بزبان آورد.
فکر میکنید آن سه کلمه چه بودند؟
شوهر فقط گفت: “عزیزم دوستت دارم!!!
عکس العمل کاملاً غیر منتظره شوهر یک رفتار فراکُنشی بود. کودک مرده بود و برگشتنش به زندگی محال. هیچ نکته ای برای خطا کار دانستن مادر وجود نداشت. بعلاوه اگر او وقت میگذاشت و خودش بطری را سرجایش قرار می داد، آن اتفاق نمی افتاد.

به جز معصومین باقی انسان هاکم یا زیاد دارای نقص هایی هستندکه باید در مسیر زندگی آن ها را برطرف کند،زندگی مشترک یکی از بهترین موقعیت ها برای برطرف کردن این عیب هاست.

حضرت امام علی (علیه السّلام) فرمودند:

زیاده روی در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور می کند.

منبع: تحف العقول ص 84

                                                                                                                                                           

 

 

 

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۲۱
امیدرضا

وقتی امام در نجف زندگی می‌کردند، یک روز احمد آقا خدمت امام رسیدند و عرضه کردند: صاحب‌خانه تقاضای اجاره‌ی عقب افتاده را دارد. امام فرمودند: بگو خانه را می‌فروشی؟! احمد آقا: اجاره دیرشده! خانه را بخریم!؟ امام فرمودند: توکل بر خدا؛ ولی احمد آقا به صاحب‌خانه هیچ نگفتند، فردا باز صاحب‌خانه آمد و تقاضای اجاره کرد.  امام به احمد آقا فرمودند: مگر نگفتی فروشنده‌ی خانه هستی؟ احمد آقا آمد و پیغام امام را به صاحب‌خانه داد. صاحب‌خانه گفت: بله مشتری هم دارم بیست هزار تومان. امام فرمودند: فردا بعد از ظهر بیایند تا قولنامه خانه را بنویسیم. احمدآقا با تعجب گفتند: با چه پولی؟ امام فرمودند: توکل بر خدا. فردا بعد از ظهر چند نفر از خمین به نجف آمدند و به امام گفتند: ما سر راه مکه هستیم، مقداری پول داریم که می خواهیم نزد شما به امانت بگذاریم. امام قبول کردند به شرط دخل و تصرف در آن. احمدآقا به امام عرض کرد: آقا چه‌طور پول را برخواهی گرداند؟ امام فرمودند: توکل بر خدا. بعد از یک ساعت اهالی خمین برگشتند و به امام گفتند: سفر ما درست نشد، می‌خواهیم برگردیم و امانت خود را خواستند. امام پول ان ها را دادند. احمدآقا گفتند: حالا با چه پولی خانه را می‌خرید؟! امام فرمودند: توکل‌مان بر خداست، یک ساعت به نوشتن قولنامه مانده بود که حاج مرتضی پسندیده (برادر بزرگ امام) از خمین آمدند و به امام گفتند: املاک وراثتی در خمین را فروختیم؛ این بیست هزار تومان سهم شما است.

خیلی از مردم وقتی از همه جا نا امید میشن یادشون میاد که خدایی هم هست و میشه بهش اعتماد کرد و توکل نمود اما بعضی دیگه یه پایین تر هستند در ایمان که مصیبت رو از جانب خدا می دونن و نعمت رو حاصل دست رنج خود ...

خداون در قران می فرمایید:

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَهَ النَّاسِ کَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاء نَصْرٌ مِّن رَّبِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ أَوَلَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِی صُدُورِ الْعَالَمِینَ (1)

و بعضی از مردمند که می‌گویند به خدا ایمان آوردیم ولی همین که به خاطر خدا اذیت می‌شوند شکنجه مردم را همسنگ عذاب خدا می‌کنند و چون از طرف پروردگارت نصرتی برسد حتماً می گویند ما هم با شما بودیم آیا خدا داناتر نیست به آنچه در سینه عالمیان پنهان است .

در تفسیر نمونه ذیل آیه آمده است: در پیروزیها شریکند اما در مشکلات نه !

از آنجا که در آیات گذشته سوره عنکبوت بحثهای صریحی از ((مؤ منان صالح )) و ((مشرکان )) آمده بود در نخستین آیات مورد بحث به گفتگو پیرامون گروه سوم یعنی ((منافقان )) می‌پردازد و می‌گوید: ((بعضی از مردم اظهار ایمان می‌کنند، اما در برابر فشار مخالفان تحمل و استقامت به خرج نمی‌دهند، هنگامی که در مسیر الله تحت فشار شکنجه قرار گیرند از ایمان به کنار می‌روند و فشار و شکنجه مردم را همچون عذاب الهی می شمرند.))

امام على علیه السلام :

المُنافِقُ وَقِحٌ غَبىٌّ مُتَمَلِّقٌ شَقىٌّ؛

منافق، بى شرم، کودن، چاپلوس و بدبخت است.

نمونه این مطلب رو گروهک منافقین دید.

1-   سوره عنکبوت ایه10

2-   غررالحکم و دررالکلم ، ج 2 ، ص65

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۵
امیدرضا

مردى خدمت پیامبر  آمد و عرض کرد مرا راهنمائى کنید به نافع ترین کارها حضرت فرمود: اصدق و لا تکذب و اذنب من المعاصى ما شئت راستگوئى را پیشه کن و از دروغ بپرهیز هر گناه دیگرى مى خواهى انجام بده ، از این سخن مرد در تعجب کرد و  سخن پیامبر را پذیرفته و رفت.

با خود گفت پیغمبر(ص ) مرا از دروغگوئى نهى نکرده پس اکنون بخانه فلان زن زیبا مى روم و با او گناه مى کنم همین که به طرف خانه او رفت فکر کرد اگر این عمل را انجام دهد و کسى از او بپرسد از کجا مى آیی نمى توانم دروغ بگوید و بر فرض راست بگوییم  به کیفر شدید و بدبختى بزرگى مبتلا مى شوم، لذا منصرف شد و باز فکر کرد گناه دیگرى انجام دهد همین اندیشه و خیال را نمود در نتیجه از همه گناهان بواسطه ترک دروغ دورى جست .

خیلی از مردم نمی دونم می خوان سر خودشون رو کلاه بذارن ویا سر بقیه و یا خدا رو وقتی بهشون میگی اقا دروغ نگو سریع میگه مصلحتیه!!!

دوستان وبلاگ نور دیده کسی که خوابه میشه بیدار کرد اما کسی که خودشو به خواب میزنه نه.

اما به نظر شما چرا دروغ از گناهان کبیره؟آیا فکر نمی کنید اگه دروغ بگید کارتون راه میافته؟ آیا...

امام سجاد علیه السلام:

اِتَّقُوا الکَذِبَ الصَّغیرَ مِنهُ وَ الکَبیرَ، فى کُلِّ جِدٍّ وَ هَزلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذا کَذِبَ فِى الصَّغیرِ اجتَرَأَ عَلَى الکَبیرِ؛

از دروغ کوچک و بزرگش، جدّى و شوخیش بپرهیزید، زیرا انسان هرگاه در چیز کوچک دروغ بگوید، به گفتن دروغ بزرگ نیز جرئت پیدا مى کند.

آثار دروغ برای تذکر به ...

بی اعتباری دروغگو

از بین رفتن ایمان درغگو

بی آبرویی

بدبینی مردم

فقر

پیامبر صلى الله علیه و آله:

اَلکَذِبُ یَنقُصُ الرِّزقَ؛

دروغ، روزى را کم مى کند.

 

فراموشی

و...

دوستان نوردیده نجات پیدا کردن در راست گفتنه.

1-  تحف العقول ص 278

2-   نهج الفصاحه ص 373

 


   
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۲۷
امیدرضا

وقتى که موسى مرد قبطى  را به قتل رسانید، فرعونیان نقشه کشیدند تا موسى را به قتل برسانند، موسى علیه السلام از مصر خارج شد و مدت هشت (یا سه ) روز در راه بود تا به دروازه شهر مدین رسید و سختى هاى بسیار کشید و براى رفع خستگى در زیر درختى که چاهى کنارش بود آرمید.
او مشاهده کرد که براى آب کشیدن از چاه دو دختر منتظرند تا چوپانان آب گیرند بعد نوبت اینان شود، آمد و فرمود: من براى شما از چاه آب مى کشم و آنان از هر روز زودتر آب را به خانه آوردند.
پدر این دو دختر حضرت شعیب علیه السلام فرمود: چطور امروز زودتر آب آوردید؟ و گوسفندان را آب دادید آنان قصه آن جوان را نقل کردند.
فرمود: نزد آن مرد بروید و او را پیش من آورید تا پاداش کارش را به وى بدهم .
آنان نزد موسى علیه السلام آمدند و درخواست پدر را گرفتند و موسى علیه السلام هم بى درنگ به خاطر خستگى و گرسنگى و غریب بودن قبول کرد. دختران به عنوان راهنما جلو راه مى رفتند و موسى علیه السلام به دنبال آنان به راه افتاد و نگاه مى کرد از کدام کوچه و راهى مى روند. چون هیکل و بدن آنان را از پشت نمایان بود حیا و غیرت او را ناگوار آمد و فرمود:
من از جلو مى روم و شما پشت سر من بیائید، هر کجا دیدى من اشتباه مى روم راه را به من نشان دهید (یا سنگ ریزه اى در جلوى پاى من بیندازید، تا راه را تشخیص بدهم )زیرا ما فرزندان یعقوب به پشت زنان نگاه نمى کنیم
چون نزد شعیب علیه السلام آمد و جریان خود را گفت ، به خاطر پاداش کار، و نیرومندى جسمانى و حیا و پاکى و امین بودن دختر خود را به ازدواج موسى در آورد.

حیا و پاک دامنی واژه هایی که زیاد به گوش میرسه اما فقط به گوش می رسه و به قول معروف یک گوش در و یک گوش دروازه!!!

خیلی از آقا پسرها و دختر خانوم ها فکر می کنند اگه در یک موقعیت گناه قرار بگیرن و گناه نکنند خیلی کار کردن و متاسفانه گناه های خیلی بزرگ رو گناه میدونن ، اما به نظر شما واقعا این جوریه؟؟؟

مثلا صحبت کردن پسرها با دختر خانوم ها و برعکس در محیطی مثل دانشگاه گناه نیست و این صحبت کردن باعث از بین رفتن حیا نمیشه.

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در این مورد فرمود:

لِکُلِّ عُضوٍ حظٌ مِنَ الزِّنا فالعَینُ زناهُ النّظرُ و اللسانُ زناهُ الکلامُ، و الاُذُنانُ زناهُما السَّمعُ، وَالیدانُ زناهُما البَطشُ و الرّجلان زناهما المشی. (1)

 برای هر عضوی بهره ای از زناست، زنای چشم، نگاه آلوده و چشم چرانی است، و زنای زبان سخن نابجا و شهوانی با نامحرم است، زنای گوش شنیدن چیزهای حرام (مانند موسیقی و سخنان شهوانی و...) است و زنای دست دراز کردن آن به سوی نامحرم و زنای پا، رفتن به مجلس گناه و... می باشد.

1-وسایل الشیعه، ج 14، ص 136


۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۲۲
امیدرضا

امیر تیمور گورگان در هر پیشامدى آن قدر ثبات قدم داشت که هیچ مشکلى سد راه وى نمى شد. علت را از او خواهان شدند، گفت :
وقتى از دشمن فرار کرده بودم و به ویرانه اى پناه بردم ، در عاقبت کار خویش ‍ فکر مى کردم ؛ ناگاه نظرم بر مورى ضعیف افتاد که دانه غله اى از خود بزرگتر را برداشته و از دیوار بالا مى برد.
چون دقیق نظر کردم و شمارش نمودم دیدم ، آن دانه شصت و هفت مرتبه بر زمین افتاد، و مورچه عاقبت آن دانه را بر سر دیوار برد. از دیدار این کردار مورچه چنان قدرتى در من پدیدار گشت که هیچگاه آنرا فراموش ‍ نمى کنم .
با خود گفتم : اى تیمور تو از مورى کمترى نیستى ، برخیز و درپى کار خود باش ، سپس برخاستم و همت گماشتم تا به این پایه از سلطنت رسیدم .

فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَکَ وَلا تَطغَوا  إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصیرٌ (1)
پس همان‌گونه که فرمان یافته‌ای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمده‌اند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام می‌دهید می‌بیند!

چند وقتی بازار حرف و سخن در مورد برجام و... در کشور ما اتیشش داغ اما ایا باید ذلت رو قبول کرد ویا استقامت کرد.

آیا با استقامت دشمن عقب نشینی نمیکنه؟ ایا با استقامت روح جامعه زنده تر نمیمونه ؟ و ایا...

اما نتیجه استقامت چیه به نظر شما؟

مقام معظم رهبری

ببینید امروز - این یک مثالِ پیش‌پاافتاده و جلوی چشم است - تمام دستگاه‌های رسانه‌ای دنیا سعیشان بر این است که مردم بحرین و حرکت بحرین را در انزوا قرار بدهند. داعی بر این کار چیست؟ چون مسئله، مسئله‌ی شیعه و سنی است. میخواهند اختلاف ایجاد کنند، میخواهد تمایز و خطکشی به وجود بیاورند. بین آن مسلمانان و مؤمنینی که به این مذهب یا آن مذهب اسلامی گرایش دارند، تفاوتی وجود ندارد. وجه مشترک همه، اسلام است. وجه مشترک همه، امت اسلامی است؛ وحدت امت اسلامی است. ... رمز پیروزی و تداوم حرکت، توکل به خدا، حسن‌ظن به خدا، اعتماد به خدای متعال و حفظ وحدت و پیوستگی است.
عزیزان من! فرزندان من! مواظب باشید دشمن حرکت شما را متوقف نکند. خدای متعال در دو جای قرآن به پیغمبرش میفرماید: «فاستقم کما امرت»،(۱) «و استقم کما امرت»؛(۲) استقامت کن. استقامت یعنی ایستادگی کردن، ادامه دادن، راه را دنبال کردن، متوقف نشدن؛ این رمز کار است. باید پیش برویم.

امام على علیه السلام:

مَن حَلَمَ عَن عَدُوِّهِ ظَفِرَ بِهِ؛

هر کس در مقابل دشمن بردبار باشد بر او پیروز مى شود.

 

1-   سوره هود آیه 112

2-   کنزالفوائد ج 1 ، ص 319

 

 

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۴۳
امیدرضا